تب دارترین تب زده ی بستر دردم پر سوز ترین زمزمه ی حنجر دردم رنگ رخ من بر همگان فاش نموده در باغ نبی جلوه ی نیلوفر دردم فریاد عطش زد دهن سوخته ام تا تر شد لب خشکیده اش از ساغر دردم جای عرق از چهره ی من زهر چکیده پیغامبر خسته دل باور دردم بر زیر گلوی جگرم دشنه کشیدند من کشته ی تیغ شرر لشگر دردم آتش فکند بر قد وبالای سپیدار یک ذره ی ناچیز ز خاکستر دردم خون گریه کند اخترو مهتاب برایم افلاک شده مستمع منبر دردم *** وحید قاسمی***
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
مهدویت، ولایت
، بصیرت، جنگ
نرم و
آدرس
iamammar.LXB.ir لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.